کشفِ استخوان های یکی از خدایان مهم مصر!
به گزارش مجله بای بلاگ، بعضی از نخستین انسان هایی که به طور تصادفی با فسیل های ماقبل تاریخ برخورد نموده اند، در حدود 3300سال قبل در مصر زندگی می کردند. داستان آن ها احتمالاً با یک طوفان آغاز می گردد.
به گزارش فرادید؛ باد های شدیدی برمی خیزند و در سراسر صحرای شن آغاز به وزیدن می نمایند و دفینه های مرموزی که در زیر آن ها پنهان شده بود را در معرض دید قرار می دهند: استخوان های سخت و قیرگونی که به نظر می رسید به هیولا های غول پیکر تعلق داشته باشند.
ما فقط می توانیم آنچه از فکرِ این مردمان عبور نموده را تصور کنیم. آن ها هیچ چیزی درباره این وقایع ننوشته اند یا اگر نوشته اند، در گذر زمان از بین رفته و مفقود شده است. همه آنچه ما می دانیم آن چیزی است که از خود به جای گذاشته اند: مقبره ای پر از فسیل های ماقبل تاریخ که بعضی از آن ها 2میلیون سال قدمت دارند و تا سال 1922 میلادی مخفی مانده بودند.
این رازی مجذوب کننده است که ما امروز آغاز به کشف آن نموده ایم. ما مطمئن نیستیم که این مردمان وقتی استخوان های غول پیکرِ ماقبل تاریخ را پیدا کردند، درباره آن ها چه فکری می کردند..، اما باستان شناسان آهسته ودرعینِ حال با اطمینان، در حالِ کشفِ این سرنخ ها هستند.
مقبره ای پر از استخوان های ماقبل تاریخ
تقریباً یک قرن طول کشید تا درباره فسیل های ماقبل تاریخی ای که در مصر پیدا شده اند، اطلاعاتی کسب گردد. وقتی نخستین باستان شناسان، گای برونتون و فلیندرس پتری، آن ها را پیدا کردند، مطمئن نبودند که چه چیزی پیدا نموده اند. تنها چیزی که در بدو امر می دانستند، این بود که بقچه هایی پیچیده در پارچه کتان پیدا نموده اند و نمی دانند داخلِ آن ها چیست.
مصری ها این استخوان ها را در معرض نمایش نگذاشته بودند. برعکس، این استخوان ها را به شهرِ قول الکبیر به داخلِ مقبره ای برده بودند که در دلِ صخره ها کنده کاری شده بود. آن ها در این مقبره استخوان های باستانی را با تکریم و احترامی که برای اشراف و درباریان قائل بودند، دفن نموده بودند. آن ها استخوان ها را در پارچه کتان مرغوب پیچیده و داخل مقبره گذاشته بودند و با ابزاری از عاج که می توانست به استخوان ها در دنیاِ بعدازمرگ یاری کند، دفن نموده بودند.
حال هر چه که فکر می کردند پیدا نموده اند، باور داشتند که ارزشِ تکریم و احترام شان را دارد. مقبره های قول الکبیر، مقبره هایی نبودند که به این منظور تغییر شکل پیدا نموده باشند، آن ها تا 1500 سال پیش از پیدا شدنِ فسیل ها، محلِ دفنِ ارباب های قدرتمندِ مصری بودند.
اینجا مکانی موردِ احترام برای تدفینِ مردگان بود؛ مکانی که می توانست جای خوبی برای استخوان های موجوداتی باشد که 2 میلیون سال قبل زیسته، و در سرزمین هایی که بعد ها مصر شده بود، وحشت افکنی نموده بودند.
3تُن فسیل کیلومتر ها جابه جا شدند
ما هنوز نمی دانیم که مصریان باستان این فسیل ها را دقیقاً کجا پیدا نموده اند. در سال 1926، اندکی بعد از آنکه استخوان ها پیدا شدند، یک زمین شناس به نامِ کی. اِس سندفورد، مساحتی در حدود 500 مایل را شخم زد تا ردِ آن ها را پیدا کند، اما کوششش بی نتیجه بود. تا همین امروز کسی با اطمینان نمی تواند جای دقیق این استخوان ها را شناسایی کند.
ما فقط می دانیم که استخوان ها جابه جا شدند. بیش تر از سه تُن از این استخوان ها وجود داشته و آن ها از این سوی کشور به آن سو کشیده شده اند تا دوباره دفن شوند. احتمالاً عمل شان چیزی از انجام اعمال مقدس کم نداشته است. آن ها احتمالاً کلی کوشش نموده اند تا استخوان ها را حرکت دهند و کلی آدم در این کار مشارکت داشته اند.
مقصد آن ها، شهرِ قول الکبیر، شهری معمولی نبود. این شهر مرکزِ فرقه ای بود که خودشان را وقف رب النوعِ سِت، خدای تاریکی، طوفان و آشوب نموده بودند. ست اربابِ سرزمین های سیاه، نیرو های بزرگ و شیطانی بود که اغلب مانند هیولایی با سر یک اسب آبی بازنمایی شده است.
هیچ تردید نیست که این استخوان ها هدفمند به آن مکان منتقل شده اند. حال هر چه که مصری ها فکر می کردند پیدا نموده اند، باور داشتند که به خدای آشوب تعلق دارد و مشتاقانه هر کاری می کردند تا آن ها را به او برسانند.
موفقیتی در یک رازِ 90ساله
بعد از 3000 سال دفن شدن در این مقبره، گان برانتون و فلیندر پتری آن ها این استخوان ها را بیرون کشیدند تا دوباره مهروموم شان نمایند. آن ها کشف شان را به موزه فرستادند و این کشف در جعبه ای مهروموم شده باقی ماند. برانتون می خواست کتابی درباره آن ها بنویسد، اما هرگز این کار را نکرد؛ و برای تقریباً 80 سال استخوان ها در آن جعبه مهروموم شده باقی ماند و این کشفِ مهم فراموش شد.
تازه در سال 2007 بود که عده ای داخل جعبه را نگاه کردند. درحقیقت، مسئله تکنولوژی بود. هیچ کسی نمی خواست کتانِ 3000 ساله را پاره کند و خطرِ تخریب شدنِ اشیاء بی قیمتِ داخلِ آن را به جان بخرد. ما مجبور بودیم تا ابداع تکنولوژیِ تصویربرداری پرتو ایکس که می توانست نشان دهد چه چیز هایی داخلِ این بقچه کتانی مخفی شده اند، صبر کنیم.
اما درنهایت در سال 2014 بود که استخوان های داخلِ کتان آشکار شدند. قطعات کوچکی از استخوان که به حیواناتِ منقرض شده تعلق داشتند داخلِ بقچه پیچیده شده بودند: استخوانِ حیوانات وحشی غول پیکر، کروکودیل، گراز وحشی، اسب، بوفالو و حتی گونه هایی از انسان.
اما جانوری که بیش تر از همه مشاهده شد، استخوان ها غول پیکرِ اسب های آبیِ ماقبل تاریخ بود ـ یعنی حیوانِ خدایِ سِت. فسیل های رودخانه طی میلیون ها سال استخوان ها را صیقل داده بودند و آن ها را به رنگِ خدای آشوب درآورده بودند: سیاهِ قیرگونِ درخشان.
استخوان های سیاهِ سِت
هیچ کسی نمی تواند با اطمینان بگوید که مصری ها درباره کشفِ خود چه فکری می کردند، اما نظریه هایی در این زمینه مطرح شده است. خیلی احتمال دارد که 3300 سال قبل، مردمانی که این استخوان ها را پیدا کردند، تصور می کردند که با بقایای خدا برخورد نموده اند.
مورخانِ رومی و یونانی قبلاً درباره پیدا کردنِ فسیل ها به وسیلهِ مصری ها نوشته بوند که وقتی مصری ها فسیل هایی از نومولیت های پیچ خورده را در اهرام جیزه پیدا کردند، آن را به عنوان سندی در نظر گرفتند که نشان می داد خدایِ سِت قبلاً بر این سرزمین حکومت نموده است. این فسیل های کوچک به معبدی در تِینا منتقل شدند و در آنجا نذرِ خدایان شدند.
آن ها احتمالاً درباره استخوان های غول پیکری که به قول الکبیر منتقل کردند هم همین فکر را نموده اند. آن ها استخوان ها فسیل شده و به شدت محکم بودند و مذهب مصریان به آن ها آموخته بود که خدایان استخوان هایی از جنسِ استخوان های شیر دارند. به گفته کنث اوکلی، دیرینه شناس، آن ها استخوان های اسب آبی و انسان را تشخیص داده اند و تصور نموده اند که هر دو از یک منشأ به دست آمده اند: بقایای یک نیمه-انسان، خدای نیمه-حیوانیِ آشوب: یعنی سِت.
این راز هنوز ادامه دارد
ما هنوز نمی دانیم که این استخوان ها دقیقاً کجا پیدا و دفن شده اند و چرا با وجودی که کشف مهمی بودند چیزی درباره آن ها نوشته نشده است.
منبع: فرارو