داستان ضرب المثل زبان سرخ سر سبز را می دهد بر باد
به گزارش مجله بای بلاگ، احتیاط در سخن گفتن و پرهیز از گفتن حرفها نیشدار و خطرناک که ممکن است به قیمت جان تمام گردد .

به گزارش خبرنگاران به نقل از میهنبد ، احتیاط در سخن گفتن و پرهیز از گفتن حرفها نیشدار و خطرناک که ممکن است به قیمت جان تمام گردد .
روزی از بهلول پرسیدند : راز طول عمر در چیست ؟
گفت : در زبان آدمی .
گفتند؛ چگونه است آن راز؟
گفت؛ آن است که هر اندازه زبان آدمی کوتاه باشد، عمرش دراز می گردد و هر چه زبان دراز گردد، از طول عمر آدمی کاسته می گردد …؟
آورده اند که …
شبی سارقی به قصد سارقی به هر طرف می رفت . بین راه گذر او بر کارگاه ابریشم بافی افتاد که لباسی لطیف و زیبا می بافت و انواع نقش و نگارهای زیبا و دلفریب در آن به کار می برد و ودر حین اتمام بافت و دوخت آن لباس بود . سارق با خود گفت :این فرصت را از دست نباید داد، بهتر آن است که ساعتی این جا صبر کنم چندان که مرد دیبا باف ، این جامه را تمام نموده و بخوابد .
من فرصت به غنیمت دارم و جامه را از وی بسارقم . پس به حیلتی که توانست درون کارگاه او آمد و در گوشه ای مخفی شد و استاد دیبا باف ، هر تاری که میبافت می گفت : ای زبان به تو پناه می برم و از تو کمک می طلبم که دست از سر من برداری و سر مرا در تن نگاه داری . مرد وقتی دیبا را تمام کرد و از کارگاه آن را پائین آورد ، آن را نیکو پیچید و خیالش از آن راحت شد .
صبح سارق از خانه بیرون آمد به سرکوی منتظر نشست ، چندان که مرد از عبادت خود دست کشید ، جامه برداشت و عزم سرای وزیر کرد ببیند در مقابل این لباس وزیر به او چه خواهد داد چون به سرای وزیر رفت و وزیر به بارگاه آمد و در تخت نشست و پرده برداشتند ، استاد دیبا باف پیش تخت رفت و جامه عرضه داشت ، چندان که جامه را باز کردند و حسن صنعت و لطف آن را دیدند ، حیران شدند و از نقش و نگارهای زیبا و لطافت و هنرمندی مرد بسیار تعریف کردند .
سپس وزیر از او سئوال کرد که : این جامه را ، بسیار خوب بافته و آماده کردی ، اکنون بگو که این جامه را به چه کار آید ؟
آن مرد گفت : بفرمای تا این جامه را در خانه نگهدارند تا روزی که تو را وفات رسد . این جامه را به تابوت تو اندازند . وزیر از این سخن برنجید و فرمود تا آن جامه را بسوزانند و آن مرد را به زندان ببرند و زبان او را از حلقومش بیرون کشند .
مرد سارق آن جا ایستاده بود و آن حال را می دید ، چون حکم وزیر را شنید ، خندید . وزیر ، صدای خنده اورا شنید . او را پیش خود خواند و سبب خنده او پرسید مرد گفت : اگر مرا به گناه ننموده مجازات نفرمایی توضیح حال آن مرد را بگویم . وزیر او را ایمن گردانید . مرد سارق حال مناجات او را باز گفت ، وزیر چون آن حکایت را شنید ، گفت : بیچاره تقصیر ننموده است ، اما شفاعت او به نزدیک زبان مقبول نیفتاده است . پس اورا عفو کرد
منبع: جام جم آنلاینbestcanadatours.com: مجری سفرهای کانادا و آمریکا | مجری مستقیم کانادا و آمریکا، کارگزار سفر به کانادا و آمریکا