فضایل اربعه (قسمت دوم)

به گزارش مجله بای بلاگ، آدمی که در برابر پرخوری، عصبانیت و تنبلی تسلیم است، اولین قدم ها را برای کوتاهی عمر برداشته است.

فضایل اربعه (قسمت دوم)
در انتظام، فرد، حیاتش بر نظم است، یعنی از بی نظمی و آشوب زیانی نمی بیند. در حریت، نفس متمکن گردد از اکتساب مال به وجوه مکاسب جمیله، و صرف آن در وجوه مصارف محموده، و امتناع نماید از اکتساب مال از وجود مکاسب ذمیمه (ناپسند). آزادگی در فرد پاکدامن، تفاوت زیادی با وابستگی به مادیات و جهان دارد. در این خصوص، فرد آزاد در قید و بند نفس جهان طلب نیست، از قید جهان آزاد است، و برای جهانی خود نه خواب خود را آشفته می سازد نه خواب دیگران را. عفیف و پاکدامن اموال خویش را انفاق می نماید، بر جهان و اموال خود سهل می گیرد، و از این اتفاق نوع دوستی و آرامش پیدا می نماید. حتی آنان که خودشان پاکدامن نبودند، در پی همسری عفیف هستند، زیرا می دانند عفت، سایه نظم و آرامش و بقا را بر خانه می افکند.

شجاعت مورد نظر ما شجاعت شدن، بودن و ماندن است. در شجاعت شدن، می خواهیم آن شویم که باید باشیم. شجاعت برای انسان شدن و تفاوت با حیوان در شجاعت بودن، باید قهرمان، قدرتمند، در زندگی نترس، با اراده، و با دیگران رفیق موافق بود. در شجاعت ماندن، باید خوش بین، وفادار، آینده نگر، تعقلی، امیدوار و در عین حال شکیبا بود. یک روی شجاعت ماندن، مبارزه با مسائل، مصائب و حوادث زندگی است، و روی دیگر آن امید به حل این مسائل و مسائل است.

دوگانگی، تشکیک و دودلی، و ترس از آینده سنخیتی با شجاعت ندارد. چنانکه گفتیم حوادث و رنج ها لازمه زندگی واقعی هستند، و اگر بترسیم، یا از آن ها بگریزیم و یا اگر شجاعت حل مسئله را نداشته باشیم، بازنده بزرگ خواهیم بود. دریای زندگی گاه آرام و گاه طوفانی (توفنده) است. در این آسانی و سختی، مرواریدهای درخشان شرف و گوهرهای گران بهای کرامت و استقامت پرورده می شوند، که: نازپرورده تنعم برد راه به دوست

همان گونه که شجاعت بودن، استقامت در برابر دشمن است، شجاعت ماندن، صبر و استقامت در مقابل امراض جسمی و روحی است. هیچ چیز مثل شجاعت در صبر و مقاومت، از مسائل نمی کاهد.علاوه بر این، انسان شجاع می داند که اوقات رنج و مرض، نسبت به شرایط معمولی یا خوشی ها در اقلیت اند، یعنی مصیبت ها اقلیت زندگی انسان را تشکیل می دهند. این امر نباید بیشتریت زندگی ما را تحت الشعاع خودش قرار دهد، و اگر زندگی در قید مصیبت قرار گیرد، احساس ذلت روان ما را می ساید و سلامت را از ما دریغ می نماید، که شیخ توسی گفت: از مصائب، شکستگی و خواری به خود راه مده.در مصائب، بانگ و غوغا، شیون و زاری، شیوه انسان حلیم و شجاع نیست. این فریادها حس تعقل و چاره اندیشی را از بیمار سلب می نمایدو آثار آن سستی در مداوای مرض است (گر چه آه و ناله به گونه ای طبیعی دردها را تسکین می دهد، معمولا فریاد و جزع مداوا را به تأخیر می اندازد و روحیه مبارزه را تضعیف می نماید). شجاع باش، مبارزه کن و نترس. مگذار درد بر تو سوار گردد.

حکیم، دانایی است که علت های نهان و آشکار را می داند. زندگی سالم بر بنیان حکمت می چرخد، و گرچه عده ای به علت ضعف و ترسشان به عنوان می نمایند که نادانان آسوده ترند، همین ها نیز مانند بیشتر آدمیان در پی علت ها و چراها هستند. حکمت از همه کس حکیم و طبیبا می سازد. یعنی طبیب حاذق، حکیم لایق است. بنابراین، لازمه سلامت، داشتن حدی از دانایی و حکمت در احوال درونی و بیرونی جسم و روح خویشتن است، تا فرد بتواند در جهت زندگی، خود و حیات خود را از گزند نابهنجاری ها و بلایای زیست محیطی محفوظ بدارد.

آنکه نسبت به تغذیه خود حساسیت دارد؛ خواص خوراکی ها را می شناسد؛ از مضار خوردنی ها می پرهیزد؛ آگاهانه امساک می نماید؛ دردها را می شناسد؛ علل دردها و مبانی آن ها را می داند؛ و راه درمان دردها و امراض (دارودرمانی یا فیزیک درمانی) را می داند، حدی از حکمت عملی را آموخته است. از دیدگاه خواجه نصیر توسی، خوش فکری، صفای فکر، فهم، ذکاوت و تیزهوشی، یادگیری، حافظه و تحقظ، تذکر و انتشار، مبانی هفت گانه حکمت اند، و آنکه می خواهد و باید حکمت را وسیله سلامت و طول عمر قرار دهد باید این اصول را به کار بندد.

فهم و شناخت نفس (خود)، نتیجه گیری، درنگ و تفحص، عدم اضطراب و تشویش، تلقین، حد نگهداری و مقدارشناسی، پرهیز از اهمال کاری، حفظ الصحه درونی سازی و عادت، واقعیات دیگری هستند که مکمل اصول هفتگانه مزبور هستند، و شخص، نه به گونه ای عرضی و موقت، بلکه به صورتی ذاتی و دایم باید آن ها را مد نظر قرار دهد. رفتارهای غریبانه، ناآگاهانه و غفلت آمیز، کردارهایی غیرحکیمانه هستند که نفس انسانی را به نفس حیوانی و حیوانیت نزدیک می سازد. خوف و رجای ما انسان ها از طریق حکمت و آگاهی مان به بصیرت و یقین می انجامد. یقین به طول عمر، شیوهای حکیمانه است که علم و آگاهی ما را برای سلامت و بقا کارسازی می نماید.

آدمی که در برابر پرخوری، عصبانیت و تنبلی تسلیم است، اولین قدم ها را برای کوتاهی عمر برداشته است. طعم غذا را با تمام وجود حس کنید، تا بتوانید بخشی از حلاوت زندگی را لمس نمایید. پرهیز، به معنای کم خوری، گزیده خوری (رژیم) یا نخوردن است. پر خوری مایه مرض است، و جوع و کم خوری بعد از آن عامل صحت، سلامت و تداوم حیات است. در پرخوری، نگاه دارنده ها، افزودنی ها، ویتامین ها و بعضی آنتی بیوتیک ها چاقی و تخریب بدن را ایجاد می نمایند.

منبع: رمز سلامت و طول عمر، حسین حسنی، صص325-329، مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ اول، 1391

منبع: راسخون
انتشار: 19 آبان 1400 بروزرسانی: 19 آبان 1400 گردآورنده: buy-blog.ir شناسه مطلب: 8541

به "فضایل اربعه (قسمت دوم)" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "فضایل اربعه (قسمت دوم)"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید